دوباره این امتحانا شروع شدو ما فقط غصه امتحان و میخوریم ولی تلاشی برای خوندنش اصلا نمیکنیم من که شخصا الان کتابامو ببرم مغازه ای که خریدم ازم پس میگیره کامل صاف تمیز بدون یه نوشتار........خوب چیکار کنم شب امتحانیم.ولی ۲ هفته ای هست علاوه بر فاطمیه که عزادار هستم عزاداری درسامم انجام میدم قطر کتابا استادای بد همه از عواملی هستن که اسایش فکری منو بهم میزنن..این روزا هم که فقط دنبال تحقیق و گرفتن نمره از استادای نسبتا محترم هستیم.البته جا نمونه ها ادمه بی انضباطی نیستم یعنی کل کلاسامو میرم ولی خروجی تا الان داشتم فقط ورودی کسب کردم.امیدوارم خروجی خوب باشه که اگه نباشه با اجازه مشروط خواهیم شد...............امیدوارم خدا کمکمون کنه.این ارزو برای تمامه دوستان دانشجوم
زندگـــــــــــــــــــــــــــــــــــی
گاهی گریه ست
گاهی خنده
گاهی بازنده ای
گاهی برنده
زندگـــــــــــــــــــــــــــــــــــی
گاهی عشق
گاهی نفرت
گاهی امید
گاهی حسرت
گاهی افتادن و موندن و بریدن
گاهی وقتا پر گشودن وپریدن
زندگـــــــــــــــــــــــــــــــــــی
مثل یه سقفه
تو هجوم بی پناهی
زندگــــــــــــــــــــــــــــــــی عشق و محبت
کندن از مرگ و تباهی
زندگـــــــــــــــــــــــــــــــــــی مثل یه جنگه تنها جنگی که قشنگه
تو نبرده زندگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی عشق حکم تفنگه
دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطرهات طلاست
یک کم از طلای خود حراج میکنی؟
عاشقم !
با من ازدواج میکنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی!
تو چقدر سادهای
خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله میشوی
چرک میشوی و تکهای زباله میشوی
پس برو و بیخیال باش
عاشقی کجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشهای کنار جعبهاش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید
خونِ درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکهای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمالهای کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود
دانههای اشک کاشت.