-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 خردادماه سال 1388 12:33
دوباره این امتحانا شروع شدو ما فقط غصه امتحان و میخوریم ولی تلاشی برای خوندنش اصلا نمیکنیم من که شخصا الان کتابامو ببرم مغازه ای که خریدم ازم پس میگیره کامل صاف تمیز بدون یه نوشتار........خوب چیکار کنم شب امتحانیم.ولی ۲ هفته ای هست علاوه بر فاطمیه که عزادار هستم عزاداری درسامم انجام میدم قطر کتابا استادای بد همه از...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 خردادماه سال 1388 01:15
دستمال کاغذی به اشک گفت: قطره قطرهات طلاست یک کم از طلای خود حراج میکنی؟ عاشقم ! با من ازدواج میکنی؟ اشک گفت: ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی! تو چقدر سادهای خوش خیال کاغذی! توی ازدواج ما تو مچاله میشوی چرک میشوی و تکهای زباله میشوی پس برو و بیخیال باش عاشقی کجاست! تو فقط دستمال باش! دستمال کاغذی، دلش شکست گوشهای...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1388 00:56
چقدر حالم گرفته است نمیدونم چرا ....بدجور پکرم اخه از صبح ۲ .۳ تا مدرسه برای کار رفتم با نه روبرو شدم میدونم نباید ضعیف باشم میدونم تازه ترم ۳ هستم حالا حالا ها وقت دارم ولی نمیخوام خودم و محدود به دانشگاه کنم ......فقط فقطم مدرسه ها باید برم چون بابا باشرکتای خصوصی مخالفه ....امتحانا نزدیکه هیچی نخوندم فکره درسا داره...
-
........
دوشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1388 20:33
عشق دیگر از شفقت بر کنار افتاده است / هرچه عاشق زارتر معشوق از او بیزارتر . . . ღ ♥ ღ
-
سلامی دوباره
پنجشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1388 01:35
سلام اره بی وفا شدم نسبت به وبلاگم راستش انقدر سره ادم با این کارا یرگرمه وقت نمیکنه بیاد به الخره ادم یادش نمیره که توی این وب بود که از خستگی هام مینوشتم توی این وب بود که از تنهاییمو از خواستار دانشگاه رفتن و داشتمو میگفتم بد نیستم میرم دانشگاه و میام با این گرگای این کشرم دارم میسازم چیجوری ادم با قطعیت بهشون بگه...
-
حوصله اومدن نوشتن و اصلا ندارم.فقط دعاکنید برام
جمعه 4 اردیبهشتماه سال 1388 01:19
دوباره دعوایشان شده بود.مرد اصلا حرف نمیزد. زن میگفت: آخه نمیگی من چطور باید خرج خونه رو در بیارم؟ دستامو ببین..ببین عروست شده نظافتچی خونه همسایه ها . مرد چواب نداد .زن چادرش را کشید جلوتر .دوباره زیر چشمی به اطراف نگاه کرد .کسی نبود .جاری تر شد .گفت : این هم از شازده بزرگت که میگفتی درسخونه .آقا دوتا تجدید اورده...
-
پسری فشن در لباس غیرت...........................
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1387 23:46
این متنی رو که میخوام بگم بر میگرده به 2 روز پیش که هنوز فرصت نشده بود بگم برای من که خیلی جالب بود تو جامعه ما و این فردین بازی ها؟؟؟؟؟یعنی اینجور کسا هم هستند؟؟؟؟؟؟؟؟ من به دلیل اینکه باتری گوشیمو عوض کنم مجبور بودم گوشیمو به چند مبایل فروشی نشون بدم به 3 مبایل فروشی نشون دادم که حسابی دل و روده ی گوشی رو میریختن...
-
تولدم مبارک...............
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1387 00:20
سلام ای بد نیستم نه زیاد خوب نیستم این مدت غایبیم به خاطره این بود که سیستم ویروس گرفته بود و حوصله نصبم نداشتم کلاسای دانشگاهم که میرفتم .بگذریم.اره فردا تولدم یهنی ۳ دقیقه دیگه میشه روزی که من بدنیا اومدم و میشم ۱۹ ساله دلم بدجور گرفته نمیدونم شاید غریبیه تولدم به خاطره اینکه تنهام معلومه .خانواده که فردا تبریکشونو...
-
نترسید بابا خوبم..........
سهشنبه 29 بهمنماه سال 1387 01:29
سلام نه نه نمیخوام مثل یکی دوشب پیش بد اخلاق باشم نه خداروشکر حالم خوبه واااااییییییییییییییییی فردا رو بگو این کلاسای دانشگاهم شروع شد به اندازه کافیم پیچوندیم جا برای پیچش نداره با اجازه از ظهر باید برم اخه بچه خوبی شدم یعنی خوب بودم خوبترم شدم مثل دخترای خانوم سرم و مثل ادما ی گل پایین میندازم میرم و میام اخه بخدا...
-
سلام بی سلام........{ولی بهتون میگم{ولن تاین مبارک}
شنبه 26 بهمنماه سال 1387 01:40
سلام بی سلام اصلا حوصله ندارم نمیدونم چرا امروز مثل ...بودم همه هم گفتن مونا چته؟؟؟؟اه مگه ادم حقه نخندیدن و نداره اخه امروز خراهرم و برادرام که ۲ تا هستن شام خونمون بودن منم مثل برج زهرمار بودم که با ۱۰۰۰۰۰۰۰کیلوعسل نمیشد خوردم ...اصلا گرفته بودم نمیدونم چرا اینا هم گیر شده بودن ت ویه چیزیت هست........با اینکه بعد از...
-
سلام .خ د ا
جمعه 25 بهمنماه سال 1387 01:18
سلام خدا حالت چطوره؟ چیکار می کنی با بی معرفتی ما ها؟ خدا دلم گرفته...! تو زمینت خیلی غریب شدم !... زمین خیلی سرده من یخ زدم ….! دلم از سرما می لرزه..! خدا دلم گرفته ! درخت ها و گلها هم از زمین خسته شدن … هی بالا میان .. بالا میان … تا به تو برسن .... ! امروز داشتم با یه درخت حرف می زدم … کلی درد دل کرد ..! داشت غصه...
-
تو کی هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1387 17:25
جدا تو کی هستی که انگار با این نظرات منو میشناسی .........هنوز چی ؟؟؟چرا علامت تعجب؟؟؟اگر قالبو مشکی کردم به خاطر اینکه نمادی ازقلبو دلمه نمیگم سیاهن ولی گرفتن گفتم گرفتنو تنها رنگ مشکی میتونه نشون بده..............دوست دارم بدونم کی هستی؟؟؟؟فکر کن یکی برای خودت یه همچین نظرای بو داریو بزاره خوب عصابت خورد میشه پس...
-
حرفای ساده.......
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1387 01:42
سلام دیگه نمی پرسم خوبید یا نه...دعا میکنم که خوب باشید منم بد نیستم اوضام خیلی بهتره خدا اگر بخواد بهترم میشه ..ای بابا نزدیک بود شوهرمون بدن بریما اره یه خانواده که پسرشون ۲۶ بود بدجور گیر شده ولی بخاطره اینکه از نوعی گویشی هستند که ماماینا دوست ندارن فقط دارن جواب نه میشنون پسره یعنی اقا ابوالفضل کارمند رسمی بانک...
-
.....
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1387 11:08
سلام ای بابا چه خبر؟؟؟؟؟؟؟؟منم بد نیستم دلم گرفته نمیدونم چرا دیروز و امروز بدجوری گرفته ام ....خدای من ....دوباره نکنه تنهام بزاری........دوس.....دوس......دوست دارمممممممممم.
-
و........
جمعه 11 بهمنماه سال 1387 02:14
ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم تا درخت دوستی برکی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم گفتگو آئین درویشی نبود ورنه با تو ماجراها داشتیم شیوه ی چشمت فریب جنگ داشت ما غلط کردیم صلح انگاشتیم گلبن حسنت نه خود شد دلفروز ما دم همت برو بگماشتیم نکته ها رفت و شکایت کس نکرد جانب حرمت فرو نگذاشتیم گفت خود دادی...
-
خدایا متشکرم...
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1387 02:00
با چه زبونی ازت تشکر کنم ...خدایا متشکرم.باورم نمیشه ریاضیمم پاس شده باشم.....ای خدا خیلی بزرگی.....با لطفه اون این ترمو همه درسا رو بانمره های نسبتا خوب تموم کردم..... با زبون بی زبونی و خیلی ساده میگم......خدایا هیچ وقت این نگاهتو ازم نگیر ....ممنونتم...خیلی بزرگی...ویه تشکر ویژه از بابا بزرگم که کده اهنگ وبلاگش رو...
-
..........
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1387 23:46
دوست عزیزی بعد از تشریف فرمایی تو وبه ما نوشتن ۲۲ واحد برداری که چی؟؟؟؟؟؟بچه ی خوب مامانت ما که دانشگاه ازادیم اگر ۲۲ یا ۲۴ واحد بتونیم ورداریم بجای ۷ یا ۸ ترم ۶ ترمه تموم میکنیم هم صرفه جویی تو وقته هم تو هزینه..........................حالا فهمیدی...........اتفاقا طی خبرهای پیشین که دوستام بهم دادن استاد از کلاسه ۳۰...
-
خداروشکر............
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1387 00:37
سلام سلام خوبم خوبید؟؟؟؟؟؟؟؟شاید یکم خوشحالم اخه یکی از درسا رو که مطمعا بودم میوفتم استادم قبولم کرده اونم چی ۳ واحدی رو........خداروشکر........از یه درسه دیگه که ریاضی هست از اونم میترسم.............ولی هنرهای معاصرم رو۲۰شدم...........ببینم میشه این ترم ۲۲ تا واحد وردارم معدلم به ۱۷ میرسه یا نه...........ارزوی...
-
کات...........
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1387 01:10
سلام خوبید وای نگید که من خوبم نه.........فردا امتحان ریاضی {دانشگاه}ررو دارم چرا تو طوله ترم نخوندم که حالا توسره خودمو کتاب بزنم...................سخته..........خسته شدم...........ولی به درک هرچیه بهتر از دوران مدرسه است که خودکشی میکردی اخرش اسمه دانش اموز روت بود من راضیم وسختیاشو به خاطره شیرینیاش به روم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 دیماه سال 1387 00:15
سلام منم بد نیستم شماها خوبید شما هایی که نظراتون رو خوندمو خیلی بهم لطف داشتید او لاز همه تشکر ویژه و مخصوص از بابا بزرگ مهربونم اقا محمد دارم تو این مدتی که من یکم رو به راه نبودم بهم کمکه فراوان کرد. و دیگه از حالم:خوبم مثل قبل نیستم همه ی چیزا برام عادی شد انگار یکم زود باهاشون کنار اومدم میدونید روزای سخت و پشته...
-
سکانس یی هنرمند..............
یکشنبه 22 دیماه سال 1387 00:03
آن یار که آشنای خود ساخت مرا بیگانه شد آنچنان که نشناخت مرا دربازی عشق،من نبــــــردم اورا او برد مرا و رایگان باخـــــــــــت مرا
-
سکانس ۳........
پنجشنبه 19 دیماه سال 1387 00:11
سلام به همه مخصوصا دوست یا داداشه گلم محمد. تاسوعا وعاشورای حسینی رو به همه تسلیت میگم .من که کف کردم از بی تو خونه موندم تو این ۲ روز اخه نذر دارم ۲ساه به خاطره اینکه گناه نکنم بیرون نمیرم واقعا این دختر پسرا چه انگیزه دارن روز عاشورا شماره به هم رو وبدل میکنن بابا مثلا عاشورای امام حسینه..........ای بابا کی گوش...
-
سکانس ۲
دوشنبه 16 دیماه سال 1387 02:03
ساعتها رو به روزها گره می زنم و روزها رو به شبها می بافم. همه لحظات تنهائی ام رو تو صندوقچه خاطرات میذارم و اونو می بندم. می خوام خاطراتم رو هدیه کنم به آینده، آینده رو هدیه کنم به زندگی، زندگی رو هدیه کنم به عشق و عشق رو هدیه کنم به« تـــو »! و تو رو ... آخه« تـــو » رو به کی میتونم هدیه کنم ؟ نه به هیچکس ....... ! «...
-
...............................
جمعه 13 دیماه سال 1387 15:29
کش می دهم. بازی می کنم با این دقیقه ها...انتظار نمی کشم. انتظار برای وقت هایی است که قرار است تمام شود...روزی...جایی...دیر شاید. اما تمام می شود. اما این دقیقه ها را تمامی نیست...من کش می دهم زمان را...کش می دهم. من قرار نیست برسم.هیچ زمانی، منتظر رسیدن من نیست. هیچ جایی، برای تمام شدن آمدنم آغوش باز نکرده. هیچ کسی...
-
قسمت ۲
جمعه 6 دیماه سال 1387 14:58
چند این شب و خاموشی ؟ وقت است که برخیزم وین آتش خندان را با صبح بر انگیزم گر سوختنم باید افروختنم باید ای عشق بزن در من کز شعله نپرهیزم صد دشت شقایق چشم در خون دلم دارد تا خود به کجا آخر با خاک در آمیزم چون کوه نشستم من با تاب و تب پنهان صد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتش وین سیل گدازان...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 دیماه سال 1387 22:47
سلام خوبید ای منم بد نیستم چقدر بده که ادم حوصله خودشم نداشته باشه........تا حالا اینجوری با خودم تنها نبودم...........خیلی سخته.......نمیدونم به خاطره رفتنشه ......یا از تنفریکه نسبت بهش داذم..................حالم از همه پسرا که حرفه دوست داشتن میزنن بهم میخوره....دیگه فکره این که کسی بگه دوسم داره عذابم...
-
.............
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1387 00:21
سلام واییییچقدر غم دارم چقدر درد دارم ولی به ظاهر شادم.........اون کسی که دوستش دارم همونی میشه که من میخوام ولی چیکارکنم از لحاظه خانوادگی بهم نمیخوریم داره با کاراش دیونم میکنه چیکار کنم.......................کاش هیچ وقت باهاش اشنا نمیشدم که اینجوری مثل خر تو گل بمونم.................دانشگاهم بد نیست ای میرم و...
-
سلامممممممم...........
جمعه 8 آذرماه سال 1387 02:28
سلام خوبید میدونم بعده یه مدت اومدم ولی دانشگاهه و شلوغی ای منم بد نیستم خیلی دلم برای این صفحه تنگ شده بود راستش یه مدته با یکی هستم بچه خوبیه ولی به خانواده ما نمیخوره ازم خواستگاری کرده ولی گفتم بدرده هم نمیخوریم ولی راضیش کردم در حده دوستی باه مباشیم از یه طرف برادرم سجاد هی منو نصیحت میکنه با کسی نباشی فلانه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 آبانماه سال 1387 01:27
مردی در عالم رویا دید که نزد فرشتگان رفته و به کارهای آنها نگاه می کند هنگام ورود ، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند ، باز می کنند و آنها را داخل جعبه هایی می گذارند . مرد از فرشتهای پرسید : شما دارید چکار می کنید ؟ فرشته در حالیکه داشت نامه ی را...
-
........
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1387 00:11
سلام دوباره سلام خوبید نگید خوبید که من کسلم نمیدونم چرا چندروزیه حالم گرفته است چا نمیدونم رفتن و نرفتن دانشگاه هم برام فرقی نمیکنه ولی حس خوبی ندارم................. برگ اگر رنگ خزان گیرد نه از روی ضعیفی است که از گردش چرخ زمان عالم نیز رنگ خزان می گیرد روزی! اما ای کاش! اگر برگ خزانی می گردد، دل هیچ گاه رنگ خزان را...